ما اینجا قصد داریم فصلی را که دارد به انتها میرسد و همچنین انچه اول فصل در تصور سرالکس بوده است و انچه حالا در ان قرار دارد را بررسی کنیم و خط به خط چالشها را بررسی خواهیم کرد.
خط اتش-خط حمله
سرالکس این خط را به حدی جدی تصور کرد که به تصور خود او(این خط را) به شکلی بست که بتواند در چهار جام چندین مهاجم تازه نفس داشته باشد و یقینا او این تصور را داشت که اگر چندین مهاجم اماده و تازه نفس را داشته باشد هم می تواند گه گاه به بازیکنان ثابت استراحت دهد و هم می تواند بازیکنانی که به نظر با استعداد میرسیدند را به بازی بگیرد. او فصل را با هفت مهاجم بست که بسیار تعجب برانگیز بود در حالی که میدانست ۶ مهاجم از ۷ مهاجم او فقط توانایی بازی در نوک خط حمله را دارند و هیچ کدام از انها نمی تواند همچون وین رونی به عنوان مهاجم دوم بازی کنند. چالش بزرگ همینجا رخ داد جایی که وین در همه بازیها به شکل ثابت باید بازی میکرد و فقط یک پست برای ۶ بازیکن مانده بود ((اوون-ماچدا-دیوف-چیچاریتو-ولبک و برباتف)) در حالیکه تیمهای بزرگ دیگری را چون بارسلونا -رئال مادرید -بایرن مونیخ و ... مورد بررسی قرار میدهیم متوجه میشویم که هیچ کدام از این تیمها بیش از ۳ مهاجم در اختیار ندارند ولی یونایتد چالش بزرگی را با ۷ مهاجم شروع کرد کم کم سرالکس متوجه شد ان اشتباهی که فصل گذشته به ان اعتراف کرده بود به سراغش امده است او فصل گذشته در نیم فصل گفته بود ((که من اشتباه کردم که زوجهای مختلفی را در طول این نیم فصل ازمایش کردم و همین باعث ناهماهنگی بین وین و زوج او شده است)) در حالی که ماچدا و دیوف دو جوان هر روز تمرین میکردند و نیازمند بازی بودند فقط چندین بازی به انها رسید ان هم در جام های دیگر .این قاعده در مورد اوون هم صحیح بود حتی به برباتف هم کم کم فقط یک سهم از نیمکت رسید.
در حالی که همه از خط هافبک یونایتد دل خوشی نداشتند و قلب تپنده میدان را کند تصور میکردند امار چیز دیگری نشان میداد و در بازیهای زیادی موقعیت هایی بیشتر از ۱۰ و حتی نزدیک به ۲۰ ایجاد میشد اما چیچاریتو و ولبک که به عنوان هدف سرالکس در نوک حمله قرار گرفته بودند هر کدام دارای یک نکته مثبت و یک نکته منفی بزرگ بودند زمانی که ولبک در ترکیب قرار میگرفت کارگروهی بهتر و بهتر میشد او قدرت کارگروهی بالا و سرعت مناسب و فیزیک خوبی داشت ولی دروازه شناس خوبی نبود یا حداقل امار این رو نشان نمیداد ولی درعوض چیچاریتو یک قاتل(تمام کننده) به تمام معنا بود و اگر برای او ۲ موقعیت ایجاد میکردی یکی از انها گل بود ولی بزرگترین مشکل همین بود که باید برای او موقعیت میساختید و او خود توانایی خلق موقعیت نداشت و زمانی که چیچا در ترکیب قرار میگرفت یونایتد انگار با ۱۰ بازیکن بازی میکرد او توانایی بسیار پاینی برای خلق موقعیت سانتر و حتی پاس دادن داشت ولی نکته ایی که در مورد هر دو انها((چیچاریتو /ولبک)) صادق بود این بود که هر دو انها از استعدادهای ناب یونایتد بودند اما انچه یونایتد به ان نیازمند بود نبودند. یک سولسشر یا یک نیستلروی که بتوان به انها تکیه کرد شاید اگر بازیکنی در طراز فن پرسی یا ایگوایین یا در این کلاس بازی در خط حمله یونایتد بود می توانست متجاوز از ۴۰گل برای یوایتد به ارمغان بیاورد.
اما در جایی دیگر از الدترافورد اقای گل فصل قبل لیگ انگلیس بود که فقط خاک بر روی کفشش مینشست و به بازی گرفته نمیشد و هر روز کم انگیزه تر و کم انگیزه تر میشد وضعیت مایکل اون نیز بهتر نبود با این تفاوت که او یا مصدوم بود یا اگر اماده بود روی نیمکت بود اما دو مهاجم جویای نام هم اماده بودند ولی واقعا ولبک و چیچا فضایی برای نفس کشیدن به انها نمیدادند تا مجالی برای بازی کردن داشته باشند.
فصل به نیمه رسید مصدومیت های اوون شروع و بیش از پیش شد دیوف را چه باید میکردند بازیکنی که ۸ میلیون پوند برای او هزینه شده بود فقط با ۲ میلیون پوند به هانوفر فروخته شد تا به سرعت به مهاجم اول تیم المانی تبدیل شود و گلهای فراوانی را برای این تیم به ثمر برساند و حتی پاس گلهای جالب و زیبایی نیز داد تا یک اه از ته دل برای این خرید حیف شده بکشیم اما پسری که در ۱۷ سالگی شاهکار کرده بود هنوز در قلب سرالکس بود فرگی او را نفروخت و او را قرض داد اما همچون نیم فصل قبل در سامپدوریا انگار سرنوشت او چیزی شبیه به جوزپه روسی است.
با مصدومیتهای متوالی اوون و فروخته شدن دیوف و قرض دادن ماچدا وماندن چهار مهاجم .اما انچه بود و هست همان بود کماکان به بربا بازی نمیرسید تا چیچا و ولبک بتوانند خودشان را نشان دهند اما نقاط منفی در بازی انها کاری نکرد تا یونایتد خلع یک مهاجم طراز اول و همه کاره را حس نکند اما در این بین وین رونی بود که بعد از یک فصل نیمه موفق همان قاتل همیشگی شد و شروع به بمباران کرد و ۲۸ گل به ثمر رساند فقط او بود که ستاره ایی بی بدل نشان میداد و بازیکنی که هیچ کس نمی توانست جای او را پر کند او هم دفاع و هم حمله میکرد و هم گل میزد و هم پاس گل میداد. اگر نیاز بود در خط هافبک بازی میکرد به خط دفاع کمک میکرد تا بتوان او را کاملترین و پر حرارت ترین بازیکن یونایتد در این فصل قلمداد کرد و او بود که یک تنه تفاوت را رقم میزد تا احساس غرور کنیم او باعث میشد تا ما فریاد بزنیم درود بر پسر طلایی الدترافورد و شیطانی که می خواهد بهترین گلزن تمام تاریخ یونایتد باشد را ستایش کنیم اگر او نبود...
به هر حال به نظر میرسد پروژه جدید سرالکس با مهاجمین جدید وارد فاز جدیدی شده و او حالا دارد گلهای بیشتر را به بازی دادن جوانان فدا میکند کاری که سالهای سال در ان تجربه دارد و گاه باعث غرور و گاه باعث شکست شده است.
یونایتد تا اینجای فصل بهترین خط حمله را در اختیار دارد و حتی از همشهریان نیز بیشتر اتش به پا کرده است از همشهریانی که مهاجمینی چون ((توز-اگرو-ادین ژکو و بالوتلی )) را در اختیار دارند.
و حالا زمان کارنامه است با همه انچه گفتیم شما هواداران شمایی که باید ملاک تیم باشید به تفکر سرالکسی نمره بدهید ایا موافق این هستید که به بازیکن با استعداد و جوان باید بازی برسد هرچند اگر او نتواند تمام خواسته های ما را انجام دهد (تا روزگاری بزرگ شود) یا خواستار این هستید و بوده اید که این روش منسوخ شده است و باید بازیکنی بزرگ و در کلاس جهانی همچون کریم بنزما-ایگوایین-ماریو گومز و ... خرید تا بتواند از تعداد بی شمار موقعیتها استفاده کند تا بتوانیم گلهای بیشتری بزنیم یا حتی احساس میکنید اب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم رونی را بازیکنی میبینید که شایسته بازی در نوک باشد و در عوض بازیکنی خریداری شود که بتواند پست او را پر کند بازیکنی چون هازارد که چند پستی است یا اریسکون یا گایتان..؟
منبع : www.ali-man-utd.blogfa.com
با تشکر از کاربر doctery برای ارسال این مطلب